یه ماهی بود یه دریا یه آسمون زیبا
یه قایق شکسته یه ماهیگیر تنها
یه ماهیگیر که دریا دنیای باورش بود
خیال صید ماهی امید اخرش بود
یه ماهی که نگاهش به آیینه های نور بود
فکر شب عروسی تو جمله ی بلور بود
ماهی شده بود باورش تور اگه بندازن سرش
میشه عروس ماهی هاشاه ماهی میشه همسرش
ماهی نمیشد باورش تور اگه بندازن سرش
میشه اسیرماهیگیرنگاه سردماهیگیرمیشه نگاه اخرش
ماهی نفهمیدچه دستی سینه زخمیشوبرید
کدوم لب گرسنه ای شوری زخمش رو چشید
ماهی دلش میخندیدبه قحطی محبت
به دشنه ای که خورده از خنجر رفاقت!!!!!!
نظرات شما عزیزان: